سخن معروف رسول الله دربارۀامیرالمومنین(ع)

سخن معروف رسول الله دربارۀامیرالمومنین(ع)اشك شوق از چشمان پیامبر(ص) سرازیر گشت ، و در اینجا بود كه آن سخن معروف را به على(ع) فرمود: اگر نمى ترسیدم كه گروهى از امتم ، مطلبى را كه مسیحیان درباره حضرت م

سایت دیــــبا
جدیدترین پست هاNEW!
×
اطلاعیه متن اطلاعیه را از تنضیمات بلوک های دلخواه به دلخواه تغییر دهید :)
سریال های در حال پخش +
تبلیغات

سخن معروف رسول الله دربارۀامیرالمومنین(ع)

اشك شوق از چشمان پیامبر(ص) سرازیر گشت ، و در اینجا بود كه آن سخن معروف را به على(ع) فرمود: اگر نمى ترسیدم كه گروهى از امتم ، مطلبى را كه مسیحیان درباره حضرت مسیح(ع)گفته اند، درباره تو بگویند، در حق تو سخنى مى گفتم كه از هر كجا عبور كنى خاك زیر پاى تو را براى تبرك برگیرند!
ابوبصیر مى گوید:از امام صادق (ع ) در مورد سوره والعادیات پرسیدم ، امام (ع ) فرمود: این سوره در ماجراى وادى یابس (بیابان خشك ) نازل شده است . پرسیدم : قضیه وادى یابس از چه قرار بود.

امام صادق(ع) فرمود: در بیابان یابس دوازده هزار نفر سواره نظام بودند، با هم عهد و پیمان محكم بستند كه تا آخرین لحظه ، دست به دست هم دهند و حضرت محمد (ص) و على(ع) را بكشند.

جبرئیل جریان را به رسول خدا(ص) اطلاع داد. حضرت رسول(ص) نخست ابوبكر و سپس عمر را با سپاهى چهار هزار نفرى به سوى ایشان فرستاد كه البته بى نتیجه بازگشتند.

پیامبر(ص) در مرحله آخر على(ع) را با چهار هزار نفر از مهاجر و انصار به سوى وادى یابس رهسپار نمود. حضرت على (ع) با سپاه خود به طرف بیابان خشك حركت كردند.

به دشمن خبر رسید كه سپاه اسلام به فرماندهى على(ع) روانه میدان شده اند. دویست نفر از مردان مسلح دشمن به میدان آمدند. على(ع) با جمعى از اصحاب به سوى آنان رفتند. هنگامى كه در مقابل ایشان قرار گرفتند. از سپاه اسلام پرسیده شد كه شما كیستید و از كجا آمده اید و چه تصمیمى دارید؟ على(ع) در پاسخ فرمود:  من على بن ابى طالب پسر عموى رسول خدا، برادر او و فرستاده او هستم ، شما را به شهادت یكتایى خدا و بندگى و رسالت محمد(ص) دعوت مى كنم . اگر ایمان بیاورید، در نفع و ضرر شریك مسلمانان هستید.

ایشان گفتند: سخن تو را شنیدیم ، آماده جنگ باش و بدان كه ما، تو و اصحاب تو را خواهیم كشت ! وعده ما صبح فردا.

على(ع) فرمود: واى بر شما! مرا به بسیارى جمعیت خود تهدید مى كنید؟ بدانید كه ما از خدا و فرشتگان و مسلمانان بر ضد شما كمك مى جوییم : ولا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم

دشمن به پایگاههاى خود بازگشت و سنگر گرفت . على(ع) نیز همراه اصحاب به پایگاه خود رفته و آماده نبرد شدند. شب هنگام ، على(ع) فرمان داد مسلمانان مركب هاى خود را آماده كنند و افسار و زین و جهاز شتران را مهیا نمایند و در حال آماده باش كامل براى حمله صبحگاهى باشند.

وقتى كه سپیده سحر نمایان گشت ، على(ع) با اصحاب نماز خواندند و به سوى دشمن حمله بردند. دشمن آن چنان غافلگیر شد كه تا هنگام درگیرى نمى فهمید مسلمین از كجا بر آنان هجوم آورده اند. حمله چنان تند و سریع بود، قبل از رسیدن باقى سپاه اسلام ، اغلب آنان به هلاكت رسیدند. در نتیجه ، زنان و كودكانشان اسیر شدند و اموالشان به دست مسلمین افتاد.

جبرئیل امین ، پیروزى على(ع) و سپاه اسلام را به پیامبر(ص) خبر دادند. آن حضرت بر منبر رفتند و پس از حمد و ثناى الهى ، مسلمانان را از فتح مسلمین باخبر نموده و فرمودند كه تنها دو نفر از مسلمین به شهادت رسیده اند!

پیامبر(ص) و همه مسلمین از مدینه بیرون آمده و به استقبال على(ع) شتافتند و در یك فرسخى مدینه ، سپاه على(ع) را خوش آمد گفتند. حضرت على(ع) هنگامى كه پیامبر را دیدند از مركب پیاده شده ، پیامبر(ص) نیز از مركب پیاده شدند و میان دو چشم (پیشانى ) على(ع) را بوسیدند. مسلمانان نیز مانند پیامبر(ص)، از على(ع) قدردانى مى كردند و كثرت غنایم جنگى و اسیران و اموال دشمن كه به دست مسلمین افتاده بود را از نظر مى گذراندند.

در این حال ، جبرئیل امین نازل شد و به میمنت این پیروزى سوره عادیات  به رسول اكرم (ص) وحى شد: والعادیات ضبحا، فالموریات قدحا، فالمغیرات صحبا، فاءثرن نفعا فوسطن به جمعا...

اشك شوق از چشمان پیامبر(ص) سرازیر گشت ، و در اینجا بود كه آن سخن معروف را به على(ع) فرمود: اگر نمى ترسیدم كه گروهى از امتم ، مطلبى را كه مسیحیان درباره حضرت مسیح(ع) گفته اند، درباره تو بگویند، در حق تو سخنى مى گفتم كه از هر كجا عبور كنى خاك زیر پاى تو را براى تبرك برگیرند!

 پی نوشت:

بحار، ج 21، ص 72.
28 / 02 / 1393 30 بازدید